۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۴

عاشقم جز عاشقی کاری نمی آید ز من
هست تقوی کار دشواری نمی آید ز من

با تو ای دل کار و بار عشق را بگذاشتم
کار دشواری چنین باری نمی آید ز من

من نمی گویم که ذوقی نیست در قید جنون
عاقلم بیهوده گفتاری نمی آید ز من

نقد جان را صرف خواهم کرد در راه بتان
کرده ام اقرار انکاری نمی آید ز من

هر چه می خواهند می آید ز من در عشق لیک
صبر کردن در غم یاری نمی آید ز من

دل اگر گیرد ره خوبان نخواهم کرد منع
دل نمی رنجانم آزاری نمی آید ز من

مرده ام بی او فضولی حمل بر صبرم مکن
گر دمادم ناله زاری نمی آید ز من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.