۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۶

ز فلک می گذرد آه و فغانم بی تو
این چه عمر است که من می گذرانم بی تو

هر دم از هجر تو حالی دگرم پیش آید
مه من با تو چه گویم که چه سانم بی تو

کرد با من همه کس روز وداع تو وداع
که گمان داشت که من زنده بمانم بی تو

بهره نیست بجز سوز چو شمعم ز حیات
بالله از زندگی خویش بجانم بی تو

تا بگفتن نرسد سوز دلم را نقصان
شدت محنت و غم بست زبانم بی تو

بامیدی که مگر از تو بیابد اثری
می دود هر طرفی اشک روانم بی تو

نه فضولیست همین واقف رسوایی من
همه دانند که رسوای جهانم بی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.