هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید. او از دل‌باختگی، بی‌توجهی معشوق، و آرزوی دیدار او می‌نویسد. شاعر از درد فراق و اشتیاق به وصال سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی یک نگاه معشوق می‌تواند روزگارش را سیاه یا روشن کند. در نهایت، او به عشق بی‌پایان خود اشاره می‌کند و می‌گوید که حتی در خواب نیز به دنبال معشوق است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر دشوار باشد. سن 16 سال به بالا به دلیل بلوغ فکری و عاطفی مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۳۶۵

شد درون سینه دل دیوانه از سودای او
بستم از رگهای جان زنجیرها در پای او

نیست از بی التفاتی گر نبیند سوی من
آن که عین التفات اوست استغنای او

جای پیکانت درون سینه کردم چون کنم
دل ز جا شد خواستم خالی نماند جای او

کرد روز و روزگارم را بیک دیدن سیه
کی مرا این چشم بود از نرگس شهلای او

جان بر آمد یار بهر پرسشم نگشاد لب
بر نیامد کام من از لعل شکر خای او

بر نخواهم داشت تا روز قیامت سر ز خواب
گر شبی در خوابم آید قامت رعنای او

چون نباشم زار و سرگردان فضولی متصل
رشته جان بسته ام بر زلف عنبرسای او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.