هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، خطاب به معشوقی است که از عاشق غافل شده است. شاعر با بیانی دردآلود از فراق و عشق نافرجام میگوید و از معشوق میخواهد که از حال او بیخبر نماند. او از سوختگی جان و اشکهایش میگوید و از معشوق میخواهد که از او دور نشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عشق و فراق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابلدرک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'خونین جگر' و 'سوخته' ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۶۸
ای مست غافل از من و خونین جگر مشو
من از تو بی خودم تو ز من بی خبر مشو
کارم بسوز و گریه فتادست در غمت
غافل ز جان سوخته و چشم تر مشو
ترسم که بی خبر شوی از حال عاشقان
ای مست ناز می مخور و مستتر تر مشو
ای سرو با نظاره روی تو زنده ام
می میرم از فراق تو دور از نظر مشو
غیر از رکی نماند ز ضعفم بر استخوان
با من مگو که تیر بلا را سپر مشو
ای دل بس است بر من بی دل بلای عشق
رو از برم تو نیز بلای دگر مشو
از راه عشق خیز فضولی که فتنه خاست
زین بیشتر مقید این رهگذر مشو
من از تو بی خودم تو ز من بی خبر مشو
کارم بسوز و گریه فتادست در غمت
غافل ز جان سوخته و چشم تر مشو
ترسم که بی خبر شوی از حال عاشقان
ای مست ناز می مخور و مستتر تر مشو
ای سرو با نظاره روی تو زنده ام
می میرم از فراق تو دور از نظر مشو
غیر از رکی نماند ز ضعفم بر استخوان
با من مگو که تیر بلا را سپر مشو
ای دل بس است بر من بی دل بلای عشق
رو از برم تو نیز بلای دگر مشو
از راه عشق خیز فضولی که فتنه خاست
زین بیشتر مقید این رهگذر مشو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.