۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۰

ای که تا یار منی در پی آزار منی
کشم آزار ترا چون نکشم یار منی

سر ز سنگ ستم و تیغ جفایت نکشم
دلبر پر ستم و یار جفاکار منی

دل ز تیر تو تن از داغ تو ذوقی دارد
ذوق بخش دل زار و تن افگار منی

خبری نیست ز خود بی تو دل زار مرا
تو چرا بی خبر از حال دل زار منی

نیست شبها غم بیداری من بر تو نهان
لله الحمد تو در دیده بیدار منی

مرض عشق نشد بر تو مشخص ناصح
گر چه عمریست طبیب دل بیمار منی

چند در عشق زنی طعنه فضولی بر من
ز تو خشنود نیم منکر اطوار منی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.