هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رنجهای عاطفی و ناامیدیهای خود سخن میگوید. او از همراهی سایه در دشت جنون، سوختن مانند پروانه در برابر شمع، و بار سنگین غم بر دوش ناتوان خود شکایت دارد. همچنین، به ناعادلانه بودن جهان و غفلت مردم از حقایق اشاره میکند و در پایان، آرزوی وصال به معشوق را دارد که برایش مانند گدایی است که به شهنشاهی نمیرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۳۸۵
مرا ای سایه در دشت جنون عمریست همراهی
ز اطوارت نیم راضی نداری اشکی و آهی
همه شب همچو پروانه مرا ای شمع می سوزی
نمی ترسی که آهی برکشم از دل سحرگاهی
بجسم ناتوانم بیش ازین مپسند بار غم
چو می دانی محال است این که کوهی را کشد کاهی
مگر خورشید سرعت بهر طوف درگهت دارد
که از خنک فلک می افکند نعل بهر ماهی
ز جام بی خودی مست است هرکس را که می بینم
دریغا نیست در غفلت سرای دهر آگاهی
مزن یک بارگی تیغ تغافل بر سیه بختان
نگاهی می توان کردن بچشم مرحمت گاهی
فضولی از کجا و آرزوی دولت وصلت
گدایی را میسر کی شود وصل شهنشاهی
ز اطوارت نیم راضی نداری اشکی و آهی
همه شب همچو پروانه مرا ای شمع می سوزی
نمی ترسی که آهی برکشم از دل سحرگاهی
بجسم ناتوانم بیش ازین مپسند بار غم
چو می دانی محال است این که کوهی را کشد کاهی
مگر خورشید سرعت بهر طوف درگهت دارد
که از خنک فلک می افکند نعل بهر ماهی
ز جام بی خودی مست است هرکس را که می بینم
دریغا نیست در غفلت سرای دهر آگاهی
مزن یک بارگی تیغ تغافل بر سیه بختان
نگاهی می توان کردن بچشم مرحمت گاهی
فضولی از کجا و آرزوی دولت وصلت
گدایی را میسر کی شود وصل شهنشاهی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.