۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۴

در دیده نور در تن جان عزیز مایی
اما چه سود خود را هرگز نمی نمایی

بسیاری رقیبان از بی مثالی تست
کم نیست این که باشد شهری و مه لقایی

جز نام دلنوازی ورد زبان ندارم
قانون نیم که خیزد از هر رکم صدایی

ماه فلک مثالم خوی دگر گرفته
نازل شده است بر من از آسمان بلایی

در هر دعا برنگی دیدم جفایی از تو
خاصیتی است بی شک در ضمن هر دعایی

دل جست راه عشقت جان خواست خاک پایت
هر یک گرفته راهی هر یک فتاده جایی

نه حقه فلک را بر هم زدم فضولی
در هیچ جا ندیدم درد ترا دوایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.