۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱

دوش طفلی پری رخی دیدم
گفتم ای شوخ شکرین گفتار

تو چرا از کمال استغنا
فارغی از مشقت همه حار

پدر و مادرند در تک و دو
تا ترا پرورند لیل و نهار

گفت ما کاملان دورانیم
ناقصانند این گروه کبار

زانکه طفلیم ما و بر طفلان
نیست واجب رعایت اطوار

که شویم از خلاف آن عادت
قابل رد ایزد جبار

لیک این بالغان تا بالغ
که دم از عقل می زنند و وقار

نیستند آنچنان که می باید
ناقصانند و ناتمام عیار

ناقصان گر کنند در عالم
خدمت کاملان نباشد عار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.