هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلتنگی سخن می‌گوید و از نبود معشوق شکایت می‌کند. او از وفا و نیکویی معشوق سخن می‌گوید، اما اشاره می‌کند که این وفا و نیکویی در عمل دیده نمی‌شود. شاعر همچنین از رنج و درد عشق و نبود معشوق می‌نالد و از او درخواست می‌کند که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل شمارهٔ ۷۷۳

هم تن مویم از آن میان که نداری
تنگ دلم مانده زان دهان که نداری

ننگری از ناز در زمین که دمی نیست
سر ز تکبر بر آسمان که نداری

من چه بلایی است هر نفس که ندارم
تو چه نکویی است هر زمان که نداری

هرچه بباید ز نیکویی همه هستت
مثل بماند است در جهان که نداری

نام وفا می‌بری و هیچ وفایی
از تو نیاید بدان نشان که نداری

گفته بدی عاقبت وفای تو آرم
این ننیوشم از این زبان که نداری

یک شکرم ده که سود بنده در آن است
زانکه بسی افتد این زیان که نداری

گرچه شکر داری و قیاس ندارد
هست چو ندهی به کس چنان که نداری

گفته بدی خون تو به درد بریزم
تا برهی تو ز نیم جان که نداری

تو نتوانی به خون من کمری بست
خاصه کمر بر چنان میان که نداری

بر تن عطار کز غمت چو کمانی است
چند کشی آخر این کمان که نداری
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.