هوش مصنوعی: پروانه‌ای از بی‌قراری به شمع نزدیک می‌شود و از او می‌پرسد که چرا او را با سوختن خود آزار می‌دهد. شمع پاسخ می‌دهد که او نیز در حال سوختن و رنج کشیدن است و این نشانه‌ای از عشق و فداکاری است. شمع اشاره می‌کند که پروانه نیز در عشق به شمعی دیگر در حال سوختن است و این رنج مشترک، نشانه‌ای از دوستداری است. در پایان، شمع بیان می‌کند که این سوختن و رنج، بخشی از ماهیت عشق و فداکاری است.
رده سنی: 16+ این متن از مفاهیم عمیق عشق، فداکاری و رنج استفاده می‌کند که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تمثیل‌های پیچیده، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۷۷۶

پروانه شبی ز بی قراری
بیرون آمد به خواستاری

از شمع سؤال کرد کاخر
تا کی سوزی مرا به خواری

در حال جواب داد شمعش
کای بی سر و بن خبر نداری

آتش مپرست تا نباشد
در سوختنت گریفتاری

تو در نفسی بسوختی زود
رستی ز غم و ز غمگساری

من مانده‌ام ز شام تا صبح
در گریه و سوختن به زاری

گه می‌خندم ولیک بر خویش
گه می‌گریم ز سوکواری

می‌گویندم بسوز خوش خوش
تا بیخ ز انگبین برآری

هر لحظه سرم نهند در پیش
گویند چرا چنین نزاری

شمعی دگر است لیک در غیب
شمعی است نه روشن و نه تاری

پروانهٔ او منم چنین گرم
زان یافته‌ام مزاج زاری

من می‌سوزم ازو تو از من
این است نشان دوستداری

چه طعن زنی مرا که من نیز
در سوختنم به بیقراری

آن شمع اگر بتابد از غیب
پروانه بسی فتد شکاری

تا می‌ماند نشان عطار
می‌خواهد سوخت شمع واری
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.