۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲

صاحب نظران قیمت سودای تو دانند
خورشیدپرستان سبق عشق تو خوانند

بردار ز رخ دامن برقع که محبان
از شوق جمال گل تو جامه درانند

تنها نه مرا هست نظر با رخت ای دوست
بنگر که ز هر گوشه چه صاحب نظرانند

از کوی خودم گر تو برانی که نرانی
غم نیست اگر جمله آفاق برانند

بر حال محبان نظری کن ز سر لطف
در آتش شوق تو صبوری نتوانند

آنند گدایان درت کز سر همت
بر سلطنت هر دو جهان دست فشانند

ای حور بهشتی که گل و لاله به رویت
مانند به حسن اندک و، بسیار نمانند

دیگر نکند یاد لب چشمه حیوان
گر زانکه به خضر آب وصال تو چشانند

آنان که شدند از نظر عید رخت شاد
فارغ ز غم و خرمی کون و مکانند

بگشای نقاب ای گل خندان که جهانی
مانند نسیمی به جمالت نگرانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.