۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶

سر چه باشد که نثار قدم یار کنند
یا دل و دین به چه ارزد که در این کار کنند

قبله جان نبود جز رخ جانان زانرو
عاشقان قبله خود ابروی دلدار کنند

کی تواند شدن از سر انا الحق واقف
هر که او را غم آن است که بردار کنند

شرطش آن است که بر دار ببیند خود را
هر که از فضل تواش واقف اسرار کنند

آن گروهی که در انکار منند از عشقت،
گر ببینند رخت را همه اقرار کنند

اهل تحصیل ندارند ز معنی خبری
سبق عشق تو در مدرسه تکرار کنند

دردمندان تو هر لحظه دلی می طلبند
تا به درد و غم عشق تو گرفتار کنند

خبر از جنت روی تو ندارند آنان
کآرزوی چمن و رغبت گلزار کنند

پیش روی تو بود سجده ارباب یقین
گرچه کوته نظران روی به دیوار کنند

گر شوند از می اسرار تو واقف زهاد
سالها خادمی خانه خمار کنند

ساکنان سر کویت چو نسیمی شب و روز
به طواف حرم کعبه شدن عار کنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.