۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۹

تا شنیدم سخن فضل خدا در کپنک
مست و مجنون شده ام بی سر و پا در کپنک

کپنک پوشی جان وصلت درویشان است
بگذر از اطلس و خارا و درآ در کپنک

کپنک پوش علی بود که پوشید نمد
شاه مردان جهان سرور ما در کپنک

(کپنک پوش از آنرو شدم از فضل اله
یافتم تا به ابد سر خدا در کپنک)

به حقارت منگر هیچ نمد پوشی را
که بسی اهل دلانند دلا در کپنک

آن که او معجز رمز از کپنک پوش ندید
تیغ «الا» بزند گردن «لا» در کپنک

سیدا بار دگر از نمد فقر درآ
سر اسماء خدا را بنما در کپنک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.