هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق، تنهایی و نیاز به همدم و مرهمی برای دل مجروح خود می‌گوید. او از عشق به معشوق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و از خداوند طلب کمک و شفا می‌کند. همچنین، به اهمیت زمان و ارزش دم‌های زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸۵

در خمارم ساقیا! جام جمی می بایدم
محرم همدم ندارم، همدمی می بایدم

دارم از زلف پریشانش حکایتها بسی
خلوت بی مدعی با محرمی می بایدم

خشک شد لب ز آتش دل در جگر آبم نماند
ای مه از دریای فضلت شبنمی می بایدم

شادی ما در دو عالم جز غم روی تو نیست
زان به نو، هر ساعت از عشقت، غمی می بایدم

تا دل مجروح خود را یک زمان تسکین دهم
از سنان غمزه او مرهمی می بایدم

تا کنم قربان پایت هردم ای جان جهان
هر نفس جانی و هردم عالمی می بایدم

در طریق کعبه شوق تو جان مرد از عطش
ای حیات تشنه! آب زمزمی می بایدم

تا نباشم در بیابان محبت بی طریق
همچو ابراهیم عاشق ادهمی می بایدم

سینه از درد فراقت چون دل نی شرحه شد
از دم عیسی دمی اکنون دمی می بایدم

حاصل دنیی و عقبی در حقیقت یکدم است
تا شناسد قدر این دم، آدمی می بایدم

نفحه روح القدس دارد نسیمی در نفس
ای که می گویی مسیح مریمی می بایدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.