هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق، رنج‌های عشق، و حالات روحی خود سخن می‌گوید. او از بوی زلف معشوق، سوختن در آتش عشق، و ناامیدی‌های خود یاد می‌کند و در نهایت به امید رهایی و تسلی بخشیدن به خود با می و جام اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و استفاده از استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۸۴

به بوی زلف مشکینت گرفتار صبا بودم
چه دانستم من خاکی که عمری باد پیمودم

مرا چون عود می سوزی و بوی من همی آید
که روزی یا شبی ناگه (بگیرد) دامنت دودم

من از دیده چه ها دیدم! چه ها آورد بر رویم
که جز خون جگر کاری ز آب دیده نگشودم

به جامی دستگیری کن مرا ساقی که مخمورم
می صافی اگر نبود به دردی از تو خشنودم

چو آگه نیستند ار شیوه چشم تو هشیاران
به جامی بی خبر گردان چو چشم خویشتن زودم

صفایی از قدح پیداست امشب از می صافی
که عکسی در قدح ساقی ز حسن خویش بنمودم

نسیمی! شست و شویی ده به می این دلق ازرق را
که دلگیر است و تاریک دلق زرق اندودم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.