هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه بیانگر آزادگی و بی‌نیازی شاعر از قید و بندهای دنیوی است. شاعر خود را مرید پیر دیر و ساکن میخانه می‌داند، همدم دردی‌کشان و ساغر و پیمانه. او از خانقاه، کعبه و بتخانه بی‌نیاز است و در عشق به معشوق، مانند پروانه در آتش می‌سوزد. شاعر خود را مرغ لاهوت و آزاد از کون و مکان می‌خواند، فارغ از سجاده و تسبیح. او در جستجوی دردانه‌ای در دریای خمار است و در عاشقی، خود را ایمن از گفت‌وگو و افسانه‌ها می‌داند. شاعر در نهایت، خود را ذره‌ای در هوای مهر خورشید رخ جانانه می‌خواند و با قبای کهنه فقر و کلاه مفلسی، فارغ‌البال از لباس و افسر شاهانه است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۹۸

ما مرید پیر دیر و ساکن میخانه ایم
همدم دردی کشان و ساغر و پیمانه ایم

تا می صاف است و وصل یار و کنج میکده
بی نیاز از خانقاه و کعبه و بتخانه ایم

تا از روی شمع رخسار تجلی تاب دوست
هر نفس در آتشی افتاده چون پروانه ایم

مرغ لاهوتیم و آزاد از همه کون و مکان
فارغ از سجاده و تسبیح و دام و دانه ایم

باده دردانه است و دریا خانه خمار ما
چون صدف در قعر دریا طالب دردانه ایم

هرکسی در عاشقی افسانه ای گویند و ما
ایمن از گفت و شنود و قصه و افسانه ایم

ذره وار از هستی خود گشته بی نام و نشان
در هوای مهر خورشید رخ جانانه ایم

با قبای کهنه فقر و کلاه مفلسی
فارغ البال از لباس و افسر شاهانه ایم

نیست ای دلبر نسیمی را سر و سودای عقل
تا سر زلف تو زنجیر است، ما دیوانه ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.