هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و فلسفی به بیان وحدت وجود و نقش محوری انسان در هستی میپردازد. شاعر خود را علت غایی آفرینش، حقیقت اشیا، ذات بیچون، حیات جاودان، گنج معنی و عاشق و معشوق نهان میداند. او بر این باور است که پیش از ظهور عالم، ذات او وجود داشته و همه چیز از او نشأت گرفته است.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها به دانش و تجربه کافی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات تخصصی و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۹۷
علت غایی ز امر کن فکان ما بوده ایم
جمله اشیا را حقیقت، جسم و جان ما بوده ایم
نقطه اول که قوه خواند ابن مریمش
صوت و نطق و حرف و قوة همچنان ما بوده ایم
ذات بی چونی که هست از عالم ذات و صفات
چون نظر کردیم در تحقیق آن ما بوده ایم
ظاهر و باطن که هست از عالم کون و مکان
هردو اسمند و، مسما در میان ما بوده ایم
ذات اشیا را حیات جاودان از نطق ماست
زان که ما نطقیم و حی و جاودان ما بوده ایم
گنج معنی آن که مخفی در حجاب غیب بود
شد یقین از فضل حق کان بی گمان ما بوده ایم
دی دیار هر دو عالم غیر ما دیار نیست
زان که هستی از زمین تا آسمان ما بوده ایم
عقل کل با نه سپهر و چار ارکان و سه روح
وان که زین هر چار می زاید همان ما بوده ایم
عشق می بازیم با حسن رخ خود جاودان
زان که عاشق ما و معشوق نهان ما بوده ایم
مصحف رخسار ما را کس نخواند غیر ما
کاین صحف را در دو عالم سبعه خوان ما بوده ایم
چون مکان ماییم بی ما نیست ای طالب مکان
چون مکان بی ما نباشد در مکان ما بوده ایم
پیش از آن کز قوت آید عالم صورت به فعل
صورت و معنی ذات مستعان ما بوده ایم
ای نسیمی چون شدی سی و دو نطق لایزال
می توان گفتن که ذات غیب دان ما بوده ایم
جمله اشیا را حقیقت، جسم و جان ما بوده ایم
نقطه اول که قوه خواند ابن مریمش
صوت و نطق و حرف و قوة همچنان ما بوده ایم
ذات بی چونی که هست از عالم ذات و صفات
چون نظر کردیم در تحقیق آن ما بوده ایم
ظاهر و باطن که هست از عالم کون و مکان
هردو اسمند و، مسما در میان ما بوده ایم
ذات اشیا را حیات جاودان از نطق ماست
زان که ما نطقیم و حی و جاودان ما بوده ایم
گنج معنی آن که مخفی در حجاب غیب بود
شد یقین از فضل حق کان بی گمان ما بوده ایم
دی دیار هر دو عالم غیر ما دیار نیست
زان که هستی از زمین تا آسمان ما بوده ایم
عقل کل با نه سپهر و چار ارکان و سه روح
وان که زین هر چار می زاید همان ما بوده ایم
عشق می بازیم با حسن رخ خود جاودان
زان که عاشق ما و معشوق نهان ما بوده ایم
مصحف رخسار ما را کس نخواند غیر ما
کاین صحف را در دو عالم سبعه خوان ما بوده ایم
چون مکان ماییم بی ما نیست ای طالب مکان
چون مکان بی ما نباشد در مکان ما بوده ایم
پیش از آن کز قوت آید عالم صورت به فعل
صورت و معنی ذات مستعان ما بوده ایم
ای نسیمی چون شدی سی و دو نطق لایزال
می توان گفتن که ذات غیب دان ما بوده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.