هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و ایثار در راه معشوق سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که حاضر است در راه عشق جان خود را فدا کند، همچون پروانه‌ای که به دور شمع می‌گردد و می‌سوزد. او از رنج‌های عشق و ناله‌های دل‌سوز می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها کسانی که عشق را تجربه کرده‌اند می‌توانند با نوای عشق هم‌نوا شوند. شاعر همچنین از زیبایی معشوق و ناتوانی خود در برابر این زیبایی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری در عشق و رنج‌های عشقی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱۶

من ز عشق یار نتوانم به جان بازآمدن
زانکه هست آیین من در عشق جانباز آمدن

تا بسوزم ز آتش عشق رخش پروانه وار
گرد شمع روی او خواهم به پرواز آمدن

هر که را در عشق جانان ناله دلسوز نیست
کی تواند با نوای عشق دمساز آمدن

جان بباید داد در عشق غمش تا چون صبا
با سر زلفش توانی محرم راز آمدن

زخمها دارم ز عشقش بر جگر، لیکن چو نی
پیش هر نامحرمی نتوان به آواز آمدن

عزم آن دارم که در پایش سر اندازم، ولی
حسن رویش بر سرم نگذارد از ناز آمدن

دیدن روی نگار، ای دیده! گر داری هوس
از خیال غیر باید خانه پرداز آمدن

هست با بویش دم عیسی، ولی هر مرده دل
کی تواند مطلع بر سر اعجاز آمدن

بی تکلف هردم آید بر سرم باد از هوس
گرچه باشد عادت خوبان به اعزاز آمدن

راز جان ظاهر مگردان گر نمی خواهی دلا
چون زیان شمع هردم بر سر گاز آمدن

هرکه خواهد چون نسیمی کام دل، می بایدش
از وجود خود گذشتن وز همه بازآمدن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.