هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که با دل خود سخن می‌گوید و آن را از عشق‌بازی و هوس‌های بی‌ثمر بازمی‌دارد. شاعر از عشق به معشوق، رنج‌های ناشی از آن، و وسوسه‌های دل سخن می‌گوید و در نهایت به عقل و دوری از هوس‌های بی‌فایده توصیه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۲۲

قصد زلف یار داری در سر ای دل هی مکن
مرد این سودا نه ای با دلبر ای دل هی مکن

دولت بوسیدن پایش تمنا می کنی
زین هوس تا سر نبازی بگذر ای دل هی مکن

عقل می گوید: غم ناموس خور، بگذر ز عشق
عاشقی را نیست اینها در خور ای دل هی مکن

گرچه برد آزار و جور از حد رقیب سنگدل
چون توان کردن جدایی زین در ای دل هی مکن

پیش شمع روی او پروانه شو، ز آتش مترس
جان بخواهد سوختن، فکر پر ای دل هی مکن

گفته ای کز عشقبازی توبه خواهم کرد، کرد
بیش از این تدبیر کار منکر ای دل هی مکن

می کنی سودا که روزی دربر آری قامتش
سرو سیمین بر، نیاید در بر ای دل هی مکن

درد باطن سوز جانم عرضه پیش هر طبیب
چون نخواهد شد به درمان کمتر ای دل هی مکن

وصل مهرویان سیم اندام نسرین بر طلب
سعی بی سود است کردن بی زر ای دل هی مکن

جام می نوش از کف ساقی که در دور لبش
توبه کفر است از شراب و ساغر، ای دل هی مکن

چون نسیمی از لب لعلش طلب کن سلسبیل
تکیه بر فردا و آب کوثر ای دل هی مکن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.