۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۴

اگر میرم ز ناز نازنینی
برافشانم ز شادی آستینی

غلام نکهت آن زلف گردم
که سنبل هست پیشش خوشه چینی

روم در گوشه ای چون مردم چشم
در آن خلوت برآرم اربعینی

به قصد ماست چشمت زیر ابرو
نشسته همچو ترکی در کمینی

خرد سر دهان او نداند
شنیدم این سخن از خرده بینی

نثار خاتم لعلش توان کرد
اگر ملکی بود زیر نگینی

نسیمی همچو جان دارد گرامی
گرش روزی بدست افتد قرینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.