۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۳

جام شراب و ساقی زیبا و بانگ نی
یحیی العظام و هی رمیم بفضل حی

از زهد باریا چو نشد کار ما تمام
ماییم بعد از این و خرابات و جام می

مطرب بیا و نغمه مستانه ساز کن
چون کار عشق نیست بجز های و هوی و هی

خورشید عشق پرده ز رخسار برگرفت
ظل ظلیل عشق ز تشویق گشت طی

جانم فدای عشق که از نور او نماند
در چشم عاشقان بجز از دوست هیچ شی

تا شد اسیر چاه زنخدان او دلم
عار آیدش ز شاهی کاووس و جاه کی

بیزار شد ز خرقه و بگذشت ز خانقاه
جان نسیمی تا به خرابات برد پی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.