۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۵۲

ای آفتاب رویت از غایت نکویی
افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی

گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید
دو کون مست گردد از غایت نکویی

یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز
در چشم جان نیاید مثلت به خوبرویی

چون از کمال غیرت بر جان کمین گشایی
از خون عاشقانت روی زمین بشویی

عطار در ره او از هر دو کون بگذر
وانگه ز خود فنا شو گر مرد راه اویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.