هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به مفاهیم وحدت وجود، توحید، و رابطه‌ی خالق و مخلوق می‌پردازد. شاعر از وحدت در کثرت و کثرت در وحدت سخن می‌گوید و بیان می‌کند که همه‌چیز در جهان بازتابی از ذات الهی است. او از سراب بودن دنیا، نمایشی بودن غیر خدا، و ظهور حق در مظاهر مختلف سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، معرفت، و رازهای هستی اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مباحث عرفانی و فلسفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶

ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده

غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است
کانجا نه اندک است و نه بسیار آمده

اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
کاین وحدتی است، لیک به تکرار آمده

یک صانع است و صنع هزاران هزار بیش
جمله ز نقد علم نمودار آمده

بحری است غیر ساخته از موج‌های خویش
ابری است عین قطره به بازار آمده

این را مثال هست به عینه یک آفتاب
کز عکس او دو کون پر انوار آمده

دیدی کلام حق، که علی‌الحق یک است و بس
پس در نزول، مختلف آثار آمده

سنگ سیه مبین و یمین اللهش ببین
کانجا جهان است محو جهاندار آمده

یک عین متفق که جز او ذره‌ای نبود
چون گشت ظاهر این همه اغیار آمده

عکسی ز زیر پردهٔ وحدت علم زده
در صد هزار پردهٔ پندار آمده

برخود پدید کرده ز خود سر خود دمی
هجده هزار عالم اسرار آمده

یک پرتو اوفکنده جهان گشته پر چراغ
یک تخم کشته این همه بربار آمده

در باغ عشق یک احدیت که تافته است
شاخ و درخت و برگ گل و خار آمده

بر خویش جلوه دادن خود بود کار تو
تا صد هزار کار ز یک کار آمده

از قهر دور مانده و انکار خواسته
وز لطف قرب یافته اقرار آمده

چون در دو کون از تو برون نیست هیچ کار
صد شور از تو در تو پدیدار آمده

زلف تو پیش روی تو افتاده دادخواه
روی تو پیش زلف به زنهار آمده

بر خود جهان فروخته از روی خویشتن
خود را به زیر پرده خریدار آمده

ای ظاهر تو عاشق و معشوق باطنت
مطلوب را که دید طلب کار آمده

این خود چه نقطه‌ای است که عرق طواف اوست
هفت آسمان مقیم چو پرگار آمده

آن کیست و از کجاست چنین جلوه‌گر شده
این چیست و آن چبود در اظهار آمده

بویی به جان هر که رسیده ازین حدیث
از کفر و دین هرآینه بیزار آمده

گر هر دو کون موج برآورد صد هزار
جمله یکی است لیک به صد بار آمده

غیری چگونه روی نماید چو هرچه هست
عین دگر یکی است سزاوار آمده

این آن قلندر است که در من یزید او
تسبیح در حمایت زنار آمده

اینجا فقیر سوخته بگریخته ز کفر
در چین شده به علم و ز کفار آمده

دستم ازین حدیث شده زیر ملحفه
پس چون زنان روی به دیوار آمده

بر هر که یک نفس شده این راز آشکار
انفاس بر دهانش چو مسمار آمده

با این ستاره‌های پر اسرار چون فلک
سرگشتگی نصیبهٔ عطار آمده
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.