هوش مصنوعی: محمد بدو در این متن اعلام می‌کند که دشمن نمی‌تواند در اینجا نیرو جمع کند. او خود را فردی آزموده و شناخته‌شده معرفی می‌کند و به گذشته‌اش اشاره می‌کند که چگونه از بلندی‌ها پریده و با شجاعت مقابل دشمن ایستاده است. او هنوز هم همان فرد شجاع است و از دشمن نمی‌ترسد. با این حال، به دلیل احترام به حکم شاهزاده و مردان راه، پیشنهاد می‌کند که بهتر است از اینجا بروند و به جنگ نپردازند، زیرا فرار از این موقعیت بهتر از جنگیدن است و جهان برای همه گشاده است.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق مانند شجاعت، جنگ، وفاداری و تصمیم‌گیری‌های دشوار است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

بخش ۱۴ - دلداری دادن محمد بانو را

محمد بدو گفت مخروش هیچ
که دشمن نیارد در اینجا بسیج

من آنم که خود آزمودی مرا
شناسیده زین پیش بودی مرا

بخاطر نداری مگر سال پار
فکندم تن خود ز بام حصار

فروشد بخون دیده روشنم
بر تیره دشمن نترسد تنم

کنون باز آنم که دیدی مرا
پسندیده چون جان گزیدی مرا

هنوزم خمار می دوش هست
بمغز عدو خواب خرگوش هست

مرا تیر دشمن به دل رسته باز
زخونم کسی دست ناشسته باز

ولیکن از آنجا که مردان راه
ز دشمن بدارند جانرا نگاه

گذشته از این حکم شهزاده نیز
چو آید نشاید کسی را ستیز

بیاید از اینجا برون برد رخت
که ما را یک امروز شوریده بخت

گریزی چنین کمتر از جنگ نیست
خدای جهان را جهان تنگ نیست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - پاسخ دادن بانو بفیض الله
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.