۱۵۰ بار خوانده شده

بخش ۱۶ - خبر رسانیدن جاسوس ببانوی پرافسوس

در این کار بودند کارآگهان
که ناگاه جاسوسی آمد نهان

فرود آمد آنجا به مانند پیک
بگفتا که خانم سلام علیکم

نشستیه تا کی چنین بی خبر
جارجار بلینگ آماده پشت در

قلاتنه حالا خراب مکنن
خالزا ممدن کباب مکنن

کریای آقاحسن خان چو شیر
خنقانیه پاک مکنن اسیر

دلم برت اوبایه خانم جنه
که در میره از دست باغ و خنه

دری بومی فرک کارت بکن
خاکی دسر روزگارت بکن

دادی اسم و رسمنه آخر بباد
ای چهار تا رعت هم گله بیدزیاد

نه حاجی دم میگیره نه کلبائی
دیه تو میبایه خودت بیائی

زله کوته شدن جاهل جنگیا
نمیکنن دعوا دیه بچیا

قمه بدنیا همه ترسید نه
دیر روت به تمن نشان ریدنه

آقا عابدین پهلو و نی شده
ماشاالاش نبانو جوونی شده

مس این ممنه شراب خورده پا
نمترسه دیسه از این کیپا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را
گوهر بعدی:بخش ۱۷ - ترجمه کلمات مزبوره بفارسی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.