۱۵۲ بار خوانده شده

بخش ۲۲ - گریستن اهالی مشکو در فراق بانو

همه اهل مشکو ز جا خواستند
میان را به خدمت بیاراستند

کنیزان سیمین بر سر و قد
غلامان مه طلعت با خرد

ز رخسارشان ماه تابان خجل
ز رفتارشان سر و بستان به گل

بگفتند کای بانوی کامجوی
از این پس دل غمگساران مجوی

بگفتند کای ماه گل چهر ما
چرا دیده پوشیدی از مهر ما

چسان بی فروغت بمانیم ما
شکیب از تو کی می توانیم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۱ - درآمدن سپاه نصرت پناه و ورود آنها بجانب خانقاه
گوهر بعدی:بخش ۲۳ - پاسخ بانو بیاران و وداع با دوستداران
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.