هوش مصنوعی:
در این متن، یکی از اصحاب عمر بن خطاب به مسجد پیامبر میرود و در آنجا به قضاوت میپردازد. اصحاب پیامبر و بزرگان حجاز برای بندگی نزد او جمع میشوند. ناگهان غوغایی در مسجد به پا میشود و دو جوان با چهرههای درخشان، جوان دیگری را اسیر کرده و به سوی دکه قضاوت میآورند. آنها فریاد میزنند و از خداوند درخواست کمک میکنند.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم تاریخی و مذهبی است که ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان ادبی و کهن ممکن است برای نوجوانان و بزرگسالان جذابتر باشد.
شمارهٔ ۲۰ - ناتمام بخط ادیب الممالک
این خبر گفت یکی از اصحاب
که بدور عمر بن خطاب
روزی آن خواجه به همراهی بخت
برد در مسجد پیغمبر رخت
مسند فصل قضایا گسترد
باطل از خانه حق بیرون کرد
سوده در حضرتش اصحاب نبی
جهت بندگی از شیخ و صبی
انجمن گشته به گردش ز نیاز
همه اشیاخ و بزرگان حجاز
ناگه از خارج مسجد برخاست
شور و غوغا و فغان از چپ و راست
خلق نظاره غوغا گشته
حاضر از بهر تماشا گشته
دو جوان با رخ چون ماه منیر
نوجوان دیگری کرده اسیر
دستها در کمرش از دو طرف
وز پس و پیش گروهی زده صف
چون رسیدند بر آن دکه داد
بر شد از سینه ایشان فریاد
کای خداوند . . .
. . .
که بدور عمر بن خطاب
روزی آن خواجه به همراهی بخت
برد در مسجد پیغمبر رخت
مسند فصل قضایا گسترد
باطل از خانه حق بیرون کرد
سوده در حضرتش اصحاب نبی
جهت بندگی از شیخ و صبی
انجمن گشته به گردش ز نیاز
همه اشیاخ و بزرگان حجاز
ناگه از خارج مسجد برخاست
شور و غوغا و فغان از چپ و راست
خلق نظاره غوغا گشته
حاضر از بهر تماشا گشته
دو جوان با رخ چون ماه منیر
نوجوان دیگری کرده اسیر
دستها در کمرش از دو طرف
وز پس و پیش گروهی زده صف
چون رسیدند بر آن دکه داد
بر شد از سینه ایشان فریاد
کای خداوند . . .
. . .
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - ناتمام بخط ادیب الممالک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - قطعه ناتمام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.