۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰ - ناتمام بخط ادیب الممالک

این خبر گفت یکی از اصحاب
که بدور عمر بن خطاب

روزی آن خواجه به همراهی بخت
برد در مسجد پیغمبر رخت

مسند فصل قضایا گسترد
باطل از خانه حق بیرون کرد

سوده در حضرتش اصحاب نبی
جهت بندگی از شیخ و صبی

انجمن گشته به گردش ز نیاز
همه اشیاخ و بزرگان حجاز

ناگه از خارج مسجد برخاست
شور و غوغا و فغان از چپ و راست

خلق نظاره غوغا گشته
حاضر از بهر تماشا گشته

دو جوان با رخ چون ماه منیر
نوجوان دیگری کرده اسیر

دستها در کمرش از دو طرف
وز پس و پیش گروهی زده صف

چون رسیدند بر آن دکه داد
بر شد از سینه ایشان فریاد

کای خداوند . . .
. . .
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - ناتمام بخط ادیب الممالک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - قطعه ناتمام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.