هوش مصنوعی: این شعر یک مدیحه‌سرایی عاشقانه و ستایش‌آمیز است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، معشوق یا ممدوح خود را به عناصر طبیعی مانند ماه و آفتاب تشبیه می‌کند. او زیبایی، جذابیت و تأثیرگذاری معشوق را با زبانی غنی و پرتکرار توصیف می‌کند و از قدرت و نفوذ او در جهان سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به هنر و دانش خود و ممدوح اشاره می‌کند و جایگاه بلند او را در عالم هنر و فلسفه می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است و استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان فاخر آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و هنری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳ - در مدح بطلمیوس زمان میرزا محمد نصیر طبیب

ای داده نخل قد تو بر، ماه و آفتاب
و افگند سایه خد تو بر ماه و آفتاب

بویی چو بوی تو، نه مگر مشک و غالیه؛
رویی چو روی تو، نه، مگر ماه و آفتاب!

مالد بخاک راه تو رو، عنبر و عبیر
ساید بنقش پای تو سر ماه و آفتاب

تا بر دمید اختر حسنت، نمی کنند
بر آفتاب و ماه نظر ماه و آفتاب

در گلشنی، که چهره ی خود شویی از عرق؛
گردد همه حباب شمر، ماه وآفتاب

آویخته بپایت و، بنهاده بر سرت؛
خلخال سیم و، افسر زر ماه و آفتاب

جز آفتاب و ماه، نخواندی کسی تو را
بودی اگر میان بشر ماه و آفتاب

سوزنده اخگری است، ز کانون دل رخت؛
کان را بود شعاع و شرر ماه و آفتاب

بینند اگر رخ تو، دگر برنیاورند؛
سر از دریچه شام و سحر ماه و آفتاب

روشن تر از مه است رخت ای پسر مگر
مادر بود تو را و پدر ماه و آفتاب

جایی که روشن است چراغ رخت، شوند
پروانه وار سوخته پر، ماه و آفتاب

نخل قد تو، نخله ی طور است و؛ باشدش
برگ اختر یمانی و بر ماه و آفتاب

قدت نهال گلشن حسن و، از آن نهال
برگی دو رسته تازه و تر ماه و آفتاب

گیرند تا سراغ ز کویت، چه شب چه روز
بگذشته عمرشان بسفر ماه و آفتاب

بازآ که بی تو شب زد و دور از تو روز کرد
خارم بدیده، خون بجگر ماه و آفتاب!

آسوده خاطری تو و، غافل که داردم
شب ز اشک و روز ز آه خطر ماه و آفتاب

تو خود کشیده تیغ جفاکاری و تورا
افکنده پیش تیغ، سپر؛ ماه و آفتاب

من خود، دو دیده دوخته ز امید بر دری
کان را سزد دو حلقه ی در ماه و آفتاب

عالی در سپهر هنر، میرزا نصیر؛
کش بهر سجده بسته کمر ماه و آفتاب

آن فیلسوف عهد، که از رای روشنش؛
کردند اقتباس هنر، ماه و آفتاب

لقمان روزگار که دیدند از آسمان
اندر زمین مسیح دگر ماه و آفتاب

دانا مهندسی، که هم از شمع رای او
شد در سپهر راه سپر ماه و آفتاب

با آفتاب و ماه، کند روی و ر ای او؛
کرد آنچه با گیاه و حجر ماه و آفتاب

نخلی که زیر سایه ی او پرورش نیافت
مشکل رساندش بثمر ماه و آفتاب

سنگی که از عنایت او تربیت ندید
او را نکرد لعل و گهر ماه و آفتاب

نتواند از حذاقت او روز و شب رساند
بر صرع و بر جذام، ضرر ماه و آفتاب

یکدم چو خشک ماندش ابر قلم مدام
مانند، باد و دیده ی تر ماه و آفتاب

ز ابر مطیر، خامه چو گردد رقم نگار؛
بارد همی بجای مطر ماه و آفتاب

نبود نبی و از قلمش بیند آنچه دید
از رد شمس و شق قمر ماه و آفتاب

خلقش شنو، دگر مشنو باغ و بوستان؛
رویش نگر، دگر منگر ماه و آفتاب

ای مهر پروری، که ز ماهیت تو یافت
نور جبین، ضیاء بصر ماه و آفتاب

خواندند اهل نظم به کاشان ز انوری
غرا قصیده یی بنظر ماه و آفتاب

شد ماه و آفتاب، ز هر بیت آن عیان
روشن هزار دیده ز هر ماه و آفتاب

هر شعر آن بکسوت شعری ز روشنی
هر مصرعیش کرده ببر ماه و آفتاب

من نیز خواستم که صفات تو بشمرم
تا نشمرد ستاه شمر ماه و آفتاب

از دانش و شکفتگی و عزم و حزم و خلق
در روی و رایت ای بگهر ماه و آفتاب

گردد خجل عطارد و هم زهره و زحل
مریخ و مشتری و دگر ماه و آفتاب

من قابل قصیده نگاری نیم، چه شد
اوراق دفترم شد اگر ماه و آفتاب؟

خاصه قصیده یی که حریف انوری بود
وز انوریش داده خبر ماه وآفتاب

لکن، ز قابلیت ممدوح قابلم
وز طبع روشنم بحذر ماه و آفتاب!

پرداختم بیک شب و یک روز چند بیت
کافشانمت براهگذار ماه و آفتاب

کردم چو قصد کوی تو، از مهر روی تو
شد خضر راه من بسفر ماه و آفتاب

آوردم این قصیده ره آورد و، در رهم
افشانده سیم و ریخته زر ماه و آفتاب

تا بر فلک شوند عیان آفتاب و ماه
تا بر زمین کنند اثر ماه و آفتاب

از بهر دوستانت بفیروزه گون قدح
ریزند صبح شیر و شکر ماه و آفتاب

از دست دشمنانت در آغاز ماه عمر
گیرند شام، تیغ و سپر؛ ماه و آفتاب

بر جان دوستانت رسانند و دشمنانت
هر صبح و شام نفع و ضرر ماه و آفتاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۴۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲ - در مدح امام امیر المؤمنین علی بن ابطالب علیه السلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴ - هو القصیده در مدح محمد زمان خان بیگدلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.