هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید. او شب‌ها را به پاسبانى معشوق می‌گذراند و آرزو می‌کند که بتواند خاک آستانش را ببوسد. شاعر از فراق و نبود معشوق رنج می‌برد و خود را مانند بلبلی می‌داند که آشیانه‌اش را ویران کرده است. او همچنین از گم شدن دلش در کوی معشوق و زبان رمزآلود او سخن می‌گوید و امیدوار است که روزی بتواند به آستان معشوق برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید و غم‌انگیز هستند که مناسب سنین بالاتر است.

شمارهٔ ۴

کنم شبها ازین پس پاسبانی پاسبانش را
نهان از من شبی بوسد مبادا آستانش را

گذارم سر بپا، هر روز و هر شب پاسبانش را
باین تقریب بوسم بلکه خاک آستانش را

نیارم بیتو ماند و دید مجلس را، خوش آن بلبل
که پیش از رفتن گل کرد ویران آشیانش را

بباغی کآید از نو بلبلی، تا آشیان بندد
نباید سنگ بر مرغ دگر زد، باغبانش را

چو آن مفلس که گم شد گوهری در مخزن شاهش
دلم در کوی او گم شد، چسان جویم نشانش را

ز مژگان ترک چشمش بسته تیغ و، جان طلب دارد؛
ولی جز من نمی فهمد کس از مردم زبانش را

کنم هر شب در آن کو پاسبانان راز جان خدمت
مگر روزی بمن تنها گذارند آستانش را

چو چشمم بر شهیدانش فتد، در حشر آسایم
چو ره گم کرده یی آذر که، بیند کاروانش را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.