۲۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

رازی که از یاران نهان، با یار گفتم بارها
زین پس نشاید گفتنم، کور است جز من یارها!

من وصل یارم آرزو، او را به سوی غیر رو
نه من گنه دارم نه او، کار دل است این کارها!

زلفت بتاب و برده تاب، از جان روز آشفتگان
چشمت به خواب و برده خواب از چشم این بیدارها

دانی ز بخت واژگون، احوال ما چون است چون
چون نامه ها آری برون، از رخنه ی دیوارها!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.