هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنجش از رقیب و احساس بی‌وفایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق و حسادت به رقیب می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به رفتارش پایان دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده، حسادت و رنجش عاطفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عاطفی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۱۵

آمد سحر به پرسش من یار با رقیب
یا من زرشک جان دهم امروز، یا رقیب

از خون من که کشته شدم، پیش از او گرفت
ز آن پیشتر که کشته شود خون بها رقیب!

ای بی وفا، بس است جفا از خدا بترس
تا چند بینم از تو جفا من، وفا رقیب!

زارم بکش برو، که ببیند چو کشته ام؛
ناید ز بیم جان دگرت از قفا رقیب!

چون پایمال رشکم، از این بزم رفتنم
بهتر به بزم تا ننهاده است پا رقیب!

بیگانه، بایدم ز تو ناآشنا شدن
زان پیشتر که با تو شود آشنا رقیب

مردم ز بدگمانی دل، گیرم ای پری
هم پاکدامنی تو و هم پارسا رقیب!

از کوی یار آذر اگر می روی برو
آگه ز خواری تو نگشته است تا رقیب!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.