هوش مصنوعی:
عمر تصمیم میگیرد خلافت را بفروشد و اویس به او توصیه میکند که از این کار صرفنظر کند. یاران عمر نیز به او هشدار میدهند که این کار باعث سردرگمی مردم میشود و مسئولیتهای او را یادآوری میکنند. عمر پس از شنیدن این استدلالها، از تصمیم خود منصرف میشود.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق تاریخی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم دینی و تاریخی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعرگونه و استعارهها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
حکایت عمر که میخواست خلافت را بفروشد
چون عمر پیش اویس آمد به جوش
گفت افکندم خلافت در فروش
این خلافت گر خریداری بود
میفروشم گر به دیناری بود
چون اویس این حرف بشنید از عمر
گفت تو بگذار و فارغ در گذر
تو بیفکن، هرک راباید، ز راه
باز برگیرد شود در پیشگاه
چون خلافت خواست افکندن امیر
آن زمان برخاست از یاران نفیر
جمله گفتندش مکن ای پیشوا
خلق را سرگشته از بهر خدا
عهدهٔ در گردنت صدیق کرد
آن نه بر عمیا که بر تحقیق کرد
گر تو میپیچی سر از فرمان او
این زمان از تو برنجد جان او
چون شنید این حجت محکم عمر
کار ازین حجت برو شد سخت تر
گفت افکندم خلافت در فروش
این خلافت گر خریداری بود
میفروشم گر به دیناری بود
چون اویس این حرف بشنید از عمر
گفت تو بگذار و فارغ در گذر
تو بیفکن، هرک راباید، ز راه
باز برگیرد شود در پیشگاه
چون خلافت خواست افکندن امیر
آن زمان برخاست از یاران نفیر
جمله گفتندش مکن ای پیشوا
خلق را سرگشته از بهر خدا
عهدهٔ در گردنت صدیق کرد
آن نه بر عمیا که بر تحقیق کرد
گر تو میپیچی سر از فرمان او
این زمان از تو برنجد جان او
چون شنید این حجت محکم عمر
کار ازین حجت برو شد سخت تر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:درتعصب گوید
گوهر بعدی:حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.