هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد دوری از معشوق و رنجهای عاشقانه را بیان میکند. شاعر از دیر آمدن و زود رفتن یار شکایت دارد و از گریههایش در تنهایی و غم عشق میگوید. همچنین، او به رفتارهای گذشته معشوق اشاره میکند و تأثیر عمیق این دوری را بر خود و اطرافیان توصیف مینماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
شمارهٔ ۳۰
آمدی، دیر و، دلم کز دوریت خون میگریست؛
زود رفتی و ندیدی، کز غمت چون میگریست؟!
آنکه میخندید بر حالم، ز عشقت پیش ازین؛
گر باین زاری مرا میدید، اکنون میگریست
شب، بکویت گریه میکردم من و، بر حال من؛
هر که را میدیدم آنجا، از من افزون میگریست
گریم از روزی که یار از دست قاصد میگرفت
نامه ی ما را، و میخواند و بمضمون میگریست
گرنه، از خوی تو امشب داشت بیم آذر چرا
گاه گاه از انجمن میرفت بیرون میگریست؟!
زود رفتی و ندیدی، کز غمت چون میگریست؟!
آنکه میخندید بر حالم، ز عشقت پیش ازین؛
گر باین زاری مرا میدید، اکنون میگریست
شب، بکویت گریه میکردم من و، بر حال من؛
هر که را میدیدم آنجا، از من افزون میگریست
گریم از روزی که یار از دست قاصد میگرفت
نامه ی ما را، و میخواند و بمضمون میگریست
گرنه، از خوی تو امشب داشت بیم آذر چرا
گاه گاه از انجمن میرفت بیرون میگریست؟!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.