هوش مصنوعی: این شعر از زبان شاعری است که از ظلم و ستم یک ترک (که احتمالاً نماد حاکم یا فردی ستمگر است) شکایت می‌کند. شاعر از تیغ بسته‌ای که بازو گشاده دارد، تاراج عمرش، و ایستادن زمان مرگ بر سرش می‌گوید. او از شوخ‌چشمی کمان‌دار و بستن راه چاره می‌نالد و در نهایت از رفتن سواره و افتادن پیاده‌اش از پی او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و استعاری درباره ظلم و ستم است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و تشبیهات ممکن نیاز به دانش ادبی و تاریخی داشته باشند.

شمارهٔ ۳۱

این ترک تیغ بسته ی بازو گشاده کیست؟!
تاراج عمر می کند، این ترک زاده کیست؟!

گر نیست در هلاک منش ایستادگی
پس وقت مرگ بر سرم این ایستاده کیست؟!

گر نیست قصد قتل منش از خدنگ جور
این شوخ شخ کمان که بزین تکیه داده کیست؟!

رفتی سواره، من ز قفایت، نگفتی: آه
کافتاده از پی ام چو غبار این پیاده کیست؟!

بر بست راه چاره ز آذر زشش جهت
این ترک تیغ بسته ی ابر و گشاده کیست؟!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.