۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

کسی را چون به بیدادت شکی نیست
هزارت دوست بود اکنون، یکی نیست

بدشت عشق، صیادی است؛ کش دام
تهی هرگز ز صید زیرکی نیست

کسی کش صبر بسیار است داند
که جور خوبرویان، اندکی نیست

ندانم، از که خوردم زخم؛ اما
بترکش جز تو کس را ناوکی نیست

بتن جایی ندارد آذر پیر
که بروی جای سنگ کودکی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.