هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم و حسرت سخن می‌گوید. شاعر از دردهای نهفته در دل و ناتوانی در پنهان کردن آنها می‌گوید. همچنین، از آرزوهای برآورده نشده و زیبایی‌هایی که روزگار اجازهٔ بهره‌برداری از آنها را نداده است، صحبت می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات غم و حسرت نیاز به درک و تجربهٔ عاطفی بیشتری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۳۶

زبان، غمی که بدل داشتم نهان نگذاشت
نهفته بود غمی در دلم، زبان نگذاشت!

بر آستانه اش ار سر گذاشتم چه عجب؟!
بر آستانه ی او سر نمی توان نگذاشت!

علاج حسرت بلبل کند گلی که شکفت
ز گلبنی که بر او زاغی آشیان نگذاشت

در این بهار کشیدم بسوی گلشن رخت
بشوق آنکه گلی بو کنم، خزان نگذاشت

بود هوای تماشای باغی آذر را
که روزگار گلش را بباغبان نگذاشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.