هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و شکایت‌های خود می‌گوید، از جفای دیگران و بی‌عدالتی‌هایی که متحمل شده است. او از دوستی‌های ناسپاس و بی‌وفایی‌ها گلایه می‌کند و از فراق و بی‌حمایتی معشوق یا شخصی که به او وابسته بوده، می‌نالد. همچنین، او به وضعیت نابسامان خود در جامعه اشاره می‌کند و احساس درماندگی و ناامیدی خود را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، فراق، و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۷

کجا روم؟ که اگر باشدم ز دست شکایت
شکایتی است که دارد ز شه گدای ولایت!

همیشه با سگ کویت جفای غیر شمارم
چو دوستی که ز دشمن کند بدوست شکایت

چو دوست با تو بود دوست، از گنه چه تزلزل؟!
چو خواجه بر سر لطف است، بنده را چه جنایت؟!

تو خواجه ی من و من بنده ی تو، لیک چه حاصل؟!
مرا فراق تو کشت و، ندیدم از تو حمایت!

بروز کشور آزادگان، چو عاشقی آذر
بدیگری ز تو این درد تا نکردم سرایت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.