هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از ستمگری معشوق شکایت دارد و احساس میکند که عشق، مانند درختی است که به جای حمایت، آسیب میزند. با این حال، در میان رنجها، هنوز امید به راهنمایی و هدایت وجود دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و رنجهای عاطفی است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم فلسفی موجود در متن نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۶
دلم، که شکوه ز بیداد دلبری دارد
ستم کشی است که یار ستمگری دارد
به آن درخت، زیان یا رب از خزان مرساد
که زیر سایه ی خود، مرغ بی پری دارد!
ز شوق، دل چو کبوتر طپد به سینه مگر
سراغ نامه به بال کبوتری دارد؟!
شکایت از ستمت کی کنم که بسته لبم
شکایتی که ز جور تو دیگری دارد!
چه خواجه ای تو که هر بنده ای که می نگرم
به غیر بنده ی تو بنده پروری دارد!
گرفت مهر تو تا جای در دلم، گفتم
که بشکنم صدفی را که گوهری دارد!
به راه عشق تو، گم گشت آذر، این راهی است
که هر که گم شود، امید رهبری دارد
ستم کشی است که یار ستمگری دارد
به آن درخت، زیان یا رب از خزان مرساد
که زیر سایه ی خود، مرغ بی پری دارد!
ز شوق، دل چو کبوتر طپد به سینه مگر
سراغ نامه به بال کبوتری دارد؟!
شکایت از ستمت کی کنم که بسته لبم
شکایتی که ز جور تو دیگری دارد!
چه خواجه ای تو که هر بنده ای که می نگرم
به غیر بنده ی تو بنده پروری دارد!
گرفت مهر تو تا جای در دلم، گفتم
که بشکنم صدفی را که گوهری دارد!
به راه عشق تو، گم گشت آذر، این راهی است
که هر که گم شود، امید رهبری دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.