هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و روزگار ناسازگار سخن میگوید. شاعر از دشمنی روزگار و ظلم آن گلچین گلها را به خار تبدیل میکند، از سادهلوحی خود و کمین اغیار میگوید، و از عشقی یاد میکند که اختیار از انسان سلب میکند. در پایان، خیال معشوق و آرزوی گذر فصل بهار را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و ادبیات کلاسیک ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۵۷
ز دشمنی به منت، روزگار نگذارد
که ظلم گلچین، گل را به خار نگذارد
تو ساده لوحی و اغیار در کمین که تو را
کنند رام، مگر روزگار نگذارد
به اختیار، دل از وی چگونه برگیرم؟!
که عشق او به کسی اختیار نگذارد!
خیال تو به به دل دوش می گذشت آذر
دعا کنیم که فصل بهار نگذارد
که ظلم گلچین، گل را به خار نگذارد
تو ساده لوحی و اغیار در کمین که تو را
کنند رام، مگر روزگار نگذارد
به اختیار، دل از وی چگونه برگیرم؟!
که عشق او به کسی اختیار نگذارد!
خیال تو به به دل دوش می گذشت آذر
دعا کنیم که فصل بهار نگذارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.