۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲

دایه، کت در مهد زر ای سیم تن می پرورد
دشمن جانی برای جان من می پرورد

دلبری دارم که باشد تلخ کامی قسمتم
زان حلاوتها که در کنج دهن می پرورد

مهر پرور یوسفی دارم که در کنعان حسن
یوسفی هر روز در چاه ذقن می پرورد

آن شه ترکان که دارد قد چو سرو و تن چو گل
سرو در خفتان و گل در پیرهن می پرورد!

آسمانم گر کند هم بزم جانان، دور نیست
خار و گل را باغبان دریک چمن می پرورد

بی تذرو و بلبل است این باغ، کاین دهقان پیر
سرو و گل بهر دل زاغ و زغن می پرورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.