۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴

روز محشر که ز هر گوشه کسی برخیزد
همچو من کشته، ز کوی تو بسی برخیزد

نکند در دل اثر، نغمه ی مرغان چمن
ناله ای کاش ز مرغ قفسی برخیزد

وا نشد از نفس صبح دلم، کی باشد
کآهی از سینه ی صاحب نفسی برخیزد

محملش بینم و نالم که ز نالیدن من
نشنود غیر چو بانگ جرسی برخیزد

گریه ی ماه من، از آه ضعیفان چه عجب؟!
آورد گریه چو دودی ز خسی برخیزد

نکنم گوش به افسانه، بود تا روزی
کز دف آوازی و از نی نفسی برخیزد

سرمه ی دیده ی خون بار من آذر گردی است
که ز خاک ره گلگون فرسی برخیزد!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.