۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸

خاکش، اگر ز دوری، بر باد رفته باشد
آن یار نیست کش یار از یاد رفته باشد

با آنکه کشت خود را، از عشق خسرو، اما
مشکل زیاد شیرین، فرهاد رفته باشد

ذوق اسیری آن مرغ داند که از پی صید
روزی بآشیانش، صیاد رفته باشد

تا کی جفا، روزی اندیشه کن که ما را
تا آسمان ز جورت فریاد رفته باشد

صیاد مهربانی، آذر گمان نبردم
کآنجا که صیدش از پا افتاد، رفته باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.