۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۰

آمد شب و، وقت یا رب آمد!
یا رب چکنم؟ دگر شب آمد!

همسایه، شنید یا ربم را
از یا رب من، به یارب آمد

ای دوست بگو بکویت امشب
دشمن بکدام مطلب آمد؟!

کز راه هزار بدگمانی
جانم صدبار بر لب آمد!

از خال سیاه کنج چشمت
امروز بچشم من، شب آمد

خلقی بگمان، که پیشم این روز
از گردش چشم کوکب آمد

دردی دارد دلم که درمانش
.......................ب آمد

جان سوخت ز سوز عشقم آذر
تو پنداری بتن تب آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.