هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از جفا و بیتوجهی معشوق سخن میگوید. شاعر از ناملایمات عشق و بیوفایی یار شکایت دارد و با استفاده از تصاویر طبیعی مانند باغبان، گلستان، مرغ و قفس، و بلبل و زاغ، احساسات خود را بیان میکند. همچنین، به عشق شدید و غیرمنطقی مانند عشق قیس به لیلی اشاره میکند که باعث رنج و شیدایی میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند عشق شیدایی و جفای معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۸۷
خو به جفا نگار من، کرده و بس نمی کند
یار کسی نمی شود، یاری کس نمی کند
سنگ جفای باغبان، موسم گل به گلستان
تا پر مرغ نشکند، یاد قفس نمی کند
در چمنی که می زند زاغ ترانه بر گلش
نیست عجب که بلبلش، نغمه هوس نمی کند
نقد دلم ز کف بری، جان دهیم ز دلبری
آنچه تو دزد میکنی، هیچ عسس نمی کند
جذبه ی عشق میکشد، از پی ناقه قیس را؛
ورنه رفیق لیلیش بانگ جرس نمی کند
از سر کویت ای پسر، آذر زود رنج اگر
رخت برون کشد دگر، روی به پس نمی کند
یار کسی نمی شود، یاری کس نمی کند
سنگ جفای باغبان، موسم گل به گلستان
تا پر مرغ نشکند، یاد قفس نمی کند
در چمنی که می زند زاغ ترانه بر گلش
نیست عجب که بلبلش، نغمه هوس نمی کند
نقد دلم ز کف بری، جان دهیم ز دلبری
آنچه تو دزد میکنی، هیچ عسس نمی کند
جذبه ی عشق میکشد، از پی ناقه قیس را؛
ورنه رفیق لیلیش بانگ جرس نمی کند
از سر کویت ای پسر، آذر زود رنج اگر
رخت برون کشد دگر، روی به پس نمی کند
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.