۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸

مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند
از حسرت مرغان قفس بیخبرانند

در حیرتم از دردکشان کز همه عالم
دارند خبر، گر چه ز خود بیخبرانند

جز من، دگران را مکن از جور خود آگاه
آنانکه ندارند غم جان، دگرانند!

ای خضر ره عشق، غم ما مخور، اما
این تازه ز ره گمشدگان، نوسفرانند

در بزم وصال تو، بخود میطپدم دل؛
از رشک دو چشمم، که برویت نگرانند

از باغ چه گل رفته که گلها همه آذر
خونین مژه خونین دل و خونین جگرانند؟!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.