هوش مصنوعی:
این شعر غنایی از عشق، فراق و درد دوری سخن میگوید. شاعر از جدایی معشوق و تأثیر آن بر روح و جان خود مینالد، از خاطرات شیرین و اکنون تلخ یاد میکند و احساس تنهایی و بیقراری خود را بیان میدارد. تصاویری مانند رفتن جان از تن، رفتن از آستانه، و روان شدن سرو از چمن، همه بر شدت غم و اندوه او دلالت دارند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارهها نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و ادبی دارند.
شمارهٔ ۹۷
بربست محمل ماه من، از تن توانم میرود؛
غافل مباش ای همنشین از من که جانم میرود
از من نهان دل رفت و، من جایی گمانم میرود؛
کآرم گر از دل بر زبان، دانم که جانم میرود
دردا که تا از انجمن رفتی، برون چون جان ز تن؛
خوش کرده یی یکجای و من، صد جا گمانم میرود
باشد کز آن خلوتسرا، بینی روان روزی مرا؛
گویی که این مسکین چرا، از آستانم میرود؟!
از ننگ زاغ و جور خس، کنج قفس دارد هوس؛
گر بلبلی سوی قفس، از آشیانم میرود
خلقی ز بیم خوی او، بر بسته رخت از کوی او؛
من کاش بینم روی او، تا کاروانم میرود
سوی چمن زان رفته من، کاو را ببینم نه سمن؛
اکنون چه مانم کز چمن، سرو روانم میرود؟!
از غیرتم خون شد درون، چون بشنوم از غیر چون؛
نامی که میغلطم بخون، چون بر زبانم میرود؟!
لبهای آن شیرین پسر، دارد لبم از بوسه تر؛
چون میبرم نام شکر، آب از دهانم میرود!
آذر پی سید من آن، سر حلقه ی صید افگنان
چون آورد بر کف عنان، از کف عنانم میرود!
غافل مباش ای همنشین از من که جانم میرود
از من نهان دل رفت و، من جایی گمانم میرود؛
کآرم گر از دل بر زبان، دانم که جانم میرود
دردا که تا از انجمن رفتی، برون چون جان ز تن؛
خوش کرده یی یکجای و من، صد جا گمانم میرود
باشد کز آن خلوتسرا، بینی روان روزی مرا؛
گویی که این مسکین چرا، از آستانم میرود؟!
از ننگ زاغ و جور خس، کنج قفس دارد هوس؛
گر بلبلی سوی قفس، از آشیانم میرود
خلقی ز بیم خوی او، بر بسته رخت از کوی او؛
من کاش بینم روی او، تا کاروانم میرود
سوی چمن زان رفته من، کاو را ببینم نه سمن؛
اکنون چه مانم کز چمن، سرو روانم میرود؟!
از غیرتم خون شد درون، چون بشنوم از غیر چون؛
نامی که میغلطم بخون، چون بر زبانم میرود؟!
لبهای آن شیرین پسر، دارد لبم از بوسه تر؛
چون میبرم نام شکر، آب از دهانم میرود!
آذر پی سید من آن، سر حلقه ی صید افگنان
چون آورد بر کف عنان، از کف عنانم میرود!
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.