هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساس ناامیدی، بیپناهی و جابجایی مداوم سخن میگوید. او از بیثباتی زندگی، وعدههای دروغین و دوری از معشوق شکایت دارد. تصاویری مانند ریختن خون، سایههای گذرا و آهوی مشکین به احساس غم و بیقراری او عمق میبخشند. در نهایت، تنها امیدش به یار است و هیچ تمنایی جز معشوق ندارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند «وعدهی قتل» یا «ریختن خون» ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۰۵
بسته یی پای من و گویی: برو جای دگر
رفتمی جای دگر، گر بودمی پای دگر
ریختی خونم تماشا را و روز بازخواست
این تماشا را بود از پی، تماشای دگر
سایه ی خود وامگیر ای سرو قد از من، مباد
بر سر افتد سایه ام از سرو بالای دگر
وعده ی قتل به فردا داد و من بس ناتوان
ترسم آن روز افتد این فردا به فردای دگر
گر برد بخت از پی مشکم سوی صحرای چین
آهوی مشکین رود ز آنجا به صحرای دگر
هیچ مرغی را نباشد ناله بی تأثیر، لیک
بوستان جای دگر دارد، قفس جای دگر!
غیر یار آذر امیدی نیست از عالم مرا
نیست جز معشوق عاشق را تمنای دگر
رفتمی جای دگر، گر بودمی پای دگر
ریختی خونم تماشا را و روز بازخواست
این تماشا را بود از پی، تماشای دگر
سایه ی خود وامگیر ای سرو قد از من، مباد
بر سر افتد سایه ام از سرو بالای دگر
وعده ی قتل به فردا داد و من بس ناتوان
ترسم آن روز افتد این فردا به فردای دگر
گر برد بخت از پی مشکم سوی صحرای چین
آهوی مشکین رود ز آنجا به صحرای دگر
هیچ مرغی را نباشد ناله بی تأثیر، لیک
بوستان جای دگر دارد، قفس جای دگر!
غیر یار آذر امیدی نیست از عالم مرا
نیست جز معشوق عاشق را تمنای دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.