۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶

میرمد صیاد، از نالیدن ما در قفس؛
وای بر مرغی که با ما مینهد پا در قفس

آنکه بست امشب رهم بر آستان از نغمه، کاش
باشدش بر ناله ی من، گوش فردا در قفس

جان برد از ناله ی جانسوز من مرغی بباغ
گر نبودم باز باید بود تنها در قفس

نو گرفتارم، بدلتنگی نکردم خو هنوز
آه اگر غافل فتد چشمم بصحرا در قفس

بوی گل، هرگز پر افشانم بگلزاری نکرد؛
گاهگاهی دیده ام روی گل، اما در قفس!

تا بآواز که باشد گوش صیاد آشنا؟!
بلبل اندر آشیان مینالد و، ما در قفس!

عندلیب باغ عشق آذر، بود کارش مدام
ناله یا در دام، یا در آشیان یا در قفس!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.