هوش مصنوعی:
شاعر از تنهایی و بیکسانی خود مینالد و احساس میکند که مانند مرغی است که از همآوازانش جدا افتاده است. او از خیانت و فریب اطرافیانش رنج میبرد و احساس میکند که حتی خندههای آنان نیز پوششی برای نیتهای شومشان است. در نهایت، شاعر به ظاهر فریبنده و باطن خونخوار افراد اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند تنهایی، خیانت و فریب است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۱۱
دلم، از بیکسی مینالد و، کس نیست دمسازش؛
چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم آوازش!
همانا، نامه ی قتل مرا آورده از کویی
که خون میریزد از بال کبوتر وقت پروازش
بر آن در شب ز غوغای سگان بودم باین خوشدل
که در بزمش چو غیری خنده زد نشنیدم آوازش
بظاهر از لبش خوردم فریب خنده، زین غافل
که پنهان خون مردم میخورد چشم فسون سازش
چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم آوازش!
همانا، نامه ی قتل مرا آورده از کویی
که خون میریزد از بال کبوتر وقت پروازش
بر آن در شب ز غوغای سگان بودم باین خوشدل
که در بزمش چو غیری خنده زد نشنیدم آوازش
بظاهر از لبش خوردم فریب خنده، زین غافل
که پنهان خون مردم میخورد چشم فسون سازش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.