هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از باد صبا می‌خواهد پیغامش را به معشوق برساند و از رقیب می‌خواهد که با افسون خودش کمک کند تا آرامش یابد. شاعر بیان می‌کند که در دام عشق گرفتار شده و راه عشق او پایانی ندارد. همچنین، او از ترس دست‌یابی دیگران به معشوم سخن می‌گوید و حتی تهدید می‌کند که در روز محشر از او خون خواهد گرفت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات مانند تهدید به خون‌خواهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱۲

بمن باد صبا در پرده گوید کاش پیغامش
که از غیرت دهم جان بشنوم از غیر چون نامش

خدا را ای رقیب امشب ز افسونی که میدانی
بگو شاید بخوانم تا کنم باخویشتن رامش

من از شوق گرفتاری گشودم بال و پر همدم
تو پنداری که میخواهی رهایی یابم از دامش

ره عشقی که من در پیش دارم نیست پایانش
که گمگشته است در هر گام خضری در بیابانش

بگردن گیرم از وی روز محشر خون خلقی را
که ترسم دست غیری آشنا گردد بدامانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.